فریاد سهم من است...

سکوت کردم واژه هابه من سیلی زدند!

فریاد سهم من است...

سکوت کردم واژه هابه من سیلی زدند!

درباره تاثیردرادبیات

مدتی طولانی درگیر مسیله تاثیرپذیری ومتعلقات آن بودم.به طوری که به دغدغه ای نگران کننده برایم بدل شده بودوالبته همچنان هست...شایددلیلش این است که همواره به دنبال انسانهای بادیدگاههای خاص دراطرافم میگردم وسعیم برآن است که وقتم راصرف شنیدن دیدگاههایشان کنم والبته این امراخیرا درمن داغترشده است.بطوری که احساس میکنم دچار نوعی آشفتگی درافکارشده ام ویک خلوت را_ولو کوتاه_ لازم میدانم.بگذریم... 

 

 این پست خلاصه ای است از مقاله "درباره تاثیردرادبیات" که آندره ژید درمجمع libre esthetique بروکسل درقالب یک سخنرانی به آن پرداخته بود. واما آندره ژید ...  

 

احتمالااکثرشمااین نویسنده بزرگ رابااثرماندگارش "مایده های زمینی"میشناسیداما کسی که میخواهد ژیدرابشناسدبایددردرجه اول یادداشتهای اورابخواندکه ژیدواقعی راباچهره نگران- تردیدهاومجموعه فراراندیشه هایش درخلال صفحات آن پیداکند.درهردورانی هرسرنوشتی که آثاراوپیداکندشخصیت اوفراموش نخواهدشد. 

 

 اودرابتدای این مقاله مدح "متاثر" را میگویدوسپس مدح "تاثیر" را. دلیل این تقدم"متاثر"را اینگونه بیان میکند که "مردبزرگ(که آنرا" موثر"مینامد) اگربخواهدبی آنکه درکسی تاثیرکندآثارخودرابه وجودبیاورد چون ازنتیجه اندیشه های خودآگاه نیست نمیتواندصاحب فکرقاطعیشود." وسخن گفتن راجع به تاثیرات اشخاص رامشکلترین شکل سخن گفتن میداند چرا که معتقداست اینها تاثیراتی است که معمولا مقابلشان مقاومت میکنیم ویامدعی هستیم که مقاومت میکنیم! ودریک عبارت کوتاه تاکید میکند که تاثیرات هرچه عده شان کمترباشدقویترندو به عنوان مثال میگوید:" اگرهیچ وسیله ای برای منصرف ساختن خودمان ازبدی هوانداشته باشیم کوچکترین رگبارهابه شدت ناراحتمان میکند." 

 

 درادامه تاثیررابه دونوع دسته جمعی وخصوصی طبقه بندی میکندومعتقداست که نوع اول فردرابه صورت نمونه ای از اجتماع پایین می آوردونوع دوم فردرادرصف مقابل جامعه قرار میدهد. اودریک حالت جامعتر تاثیرات رانسبی میداندومیگوید : " آنهارابه انواع آینه میتوان تشبیه کرد که نه چهره مارادقیقا و آنطورکه هست بلکه آن صورت مخفی مارانشان میدهد.هانری دورنیه میگفت : (آن برادردرونی که تو هنوز نیستی. ) من آنرا میتوانم کاملابا شاهزاده یکی از نمایشنامه های مترلینگ تطبیق کنم که آمده است شاهزاده خانم ها رابیدار کند.چه بسا شاهزاده خانم های خفته ای که در درون ما هستند که ازوجودشان بی خبریم ومنتظرندکه یک تکان یک صدا یا یک کلمه بیدارشان سازد." درچندین جا به این مهم اشاره میکند که تاثیر چیزی را نمی آفریند بلکه بیدارمیسازد.  

 

وسپس به حساسترین نکته مطلب میرسد که همان "تاثیرات انسانی" است.واینچنین ادامه میدهد : "تاکنون تاثیردرنظرما وسیله ای برای غنای شخصی جلوه میکرد.امادراینجا انسان حالت دفاعی به خود میگیردو میترسدواز آن پرهیز میکند (به خصوص در عصرما)دراینجا تاثیر چیز شومی شمرده میشود و آنرانوعی سوئ قصدبرضدخودمان ونوعی جنایت در قبال شخصیتمان میشماریم. زیرابه خصوص دراین روزها بی آنکه "مسلک انفرادی"داشته باشیم هرکداممان ادعای "شخصیت" میکنیم. به محض اینکه این شخصیت کمی متزلزل شود به محض اینکه درنظرخودمان یا دیگران کمی بی ثبات وضعیف جلوه کند ترس از دست دادن آن بر ما مسلط میشود وواقعی ترین شادیهای زندگی را برهم میزند. ترس از دست دادن شخصیت!"  

 

وسپس اشاره میکند که عده ای نمیخواهند آثار دیگران را بخوانندچرا که میترسند تحت تاثیر قرار گیرند وانتقاد میکند که : "تصدیق میفرمایید که انسان بایدبه درجه عالی ونهایی کمال رسیده باشد تا خیال کند که اگرتغییر کندخراب خواهد شد." (دیگراین شما وتعریف شما از کمال...!) 

 

 ژید کسانی را که ازتاثیرها میترسندوخودراازآنها میرهانندبطورضمنی معترفان به فقر روحی میخواندومیگوید که هیچ چیز تازه ای نیست که بر آنهاکشف شودزیرا که آنان با هیچ چیزی گه آنان را به کشف رهبری کندحاضربه همراهی نیستند. بعدازبرشمردن نام بزرگانی که تاثیرات درزندگیشان تحول آفریدنظیرگوته چنین میگوید :"پس اگربزرگان با شوق وولع به جستجوی تاثیرات برمیخیزند از اینروست که از غنای روح خویش آگاهند. از احساس وادراکی که به طورمداوم در وجودشان هست آکنده اند وشادمانه در انتظار شکفتگی های تازه خویش به سر میبرندو برعکس آنان که از این منبع محرومند دچار این ترسند که مبادا این کلام اندوهبار انجیل روزی درباره شان تحقق یابد"(به کسی خواهند داد که داردو از آنکه ندارد هر آنچه را هم در دست داردخواهند گرفت!" وبازدراینجا زندگی با ضعیفان بیرحم است_آیادلیلی برای فرار از تاثیرات هست؟ "  

 

ادامه میدهد وازپیدایش مکتبها میگوید وبه جدایی ناپذیربودن "تاثیر " و"آثار"ومسیولیت مردان بزرگ میپردازد ودرنهایت ابراز خرسندی میکندچنانچه توانسته باشد افکاری را در مخاطب "بیدارکند" ولو متضاد با عقایدخودش و آنرا "تاثیر از راه عکس العمل" مینامد. 

 

 چنانچه علاقه مند به مطالعه این مقاله هستید به کتاب "بهانه ها وبهانه های تازه" ژید رجوع کنید . .